۲۷ مرداد ۱۳۸۷

چرا

حسين پناهي ميگه :
"يادمه قبل از سوال
کبوتر با پای من راه می رفت
جیرجیرک با گلوی من می خوند
شاپرک با پر من پر می زد
... نور بودم در روز
سایه بودم در شب ... "
راست ميگه ها ! به آدماي اطرافم كه نگاه مي كنم مي بينم اونايي كه بدون سوال ، تو زندگي شون واسه همه چي جواب دارن ، انگار مشكل خاصّي هم ندارن و راحت روزگار مي گذرونن ... مشكل آدما با اولين سوال شروع ميشه ... كافيه دچار درد بي درمون چرا بشي ... هرچي بيشتر مي پرسي كمتر جواب مي گيري ... گاهي آدم از شدّت بي جوابي با خودش ميگه : خوش به حال "بي چرا"ها ! ...