۲۸ آبان ۱۳۸۷

عجب صبری خدا دارد

از جلوی یک کتابفروشی وابسته به حزب الله لبنان در حومه‌ی جنوبی بیروت، رد می‌شدیم که توجه‌مون به یک کتاب جلب شد: "مفاتیح الجنان به زبان کودکانه"!
کنجکاو شدیم و رفتیم تا کتاب رو از نزدیک ببینیم؛ کتاب به زبان بچه‌ها ترجمه شده بود با تصویرگری‌های کنار دعاها...
تصویرها پر بود از بچه‌هایی که در حال سوختن در جهنم بودند و یا در حال التماس از خدا برای نجات ازآتش، گریه می‌کردند!
وحشت زده، کتاب رو از چشم پسرکم دور کردم و عصبانی شدم از این همه بی عقلی و سادگی... طراحان این کتاب لابد کلی هم از اینکه باعث هدایت بچه‌ها و مانع گناه‌کردن اونا در آینده می‌شن به خودشون می‌بالند و ترسوندن بچه‌ها از خدا رو هنر خودشون می‌دونند!
نمی‌دونم چرا اینهمه که در تصویرسازی از جهنم استادند در تصویرسازی از بهشت و رحمت و زیبایی خدا، عاجز و بی‌عرضه‌اند؟واقعا معرفی خدایی که عذابش از رحمتش بیشتره و از "التماس نجات" لذت می‌بره چه لطفی داره؟
قدیما فکر می‌کردم میشه با اجبار به احکام، بچه رو از خدا متنفر کرد؛ نگو این حرفا قدیمی شده و حالا دیگه با کتاب و نقاشی و فیلم دارن زحمت می‌کشن و ثواب می‌برن... با خودم گفتم وقتی آدما خدا رو از دریچه‌ی عقده‌های روانی و جنسی و شخصیتی خودشون ببینند همین میشه دیگه... به قول شاعر "عجب صبری خدا دارد"!
کاش می شد شناخت خدا رو به پاکی و بی‌آلایشی خود بچه‌ها واگذار کنیم و بیماری‌ها و جهل‌هامون رو به اونا منتقل نکنیم.